هرروز ، یک عکس ، یک سی دی ، یک مجله ، هرروز ، یک خواننده ، یک فوتبالیست ، یک بازیگر .

خودش هم نمی دونه چه می کنه . آن قدر سرگرم این هیجانات نوجوانی شده که اصلا حواسش نیست کجا و به کجا می رود !

همه حواسش پی فلان بازیگر و فلان خواننده و فلان و فلان است که امروز چه می پوشند ، چه می خورند ، چه می کنند ، فیلم جدیدشان چیست و ... دانم در تلاش است تا از طریق هر نوع مجله ، روزنامه و سایت آخرین اطلاعات سینمایی و ورزشی اش را کامل کند . علاقه که او نسبت به بازیگران و فوتبالیست ها دارد ، دلبستگی پوچی است که حتما در آینده برای او درد سر ساز خواهد شد . نه ! اصلا ، دلم نمی خواهد وارد بحث عشق و عاشقی و .. شوم ، اما دلم می سوزد . این همه انرژی های مثبت ، این همه استعادادهای درخشان و این حافظه قوی به جای این که صرف استفاده در راه علم شود‌، به بی راهه می رود ، به دنبال فلان بازیگر و فلان خواننده و فلان فوتبالیست . دختری که باید همه حواسش به کنکور سال بعد باشد ، آن قدر غرق عکس و فیلم و مجله شده که ...

آخرش که چی ؟ تا کی ؟ تا کجا ؟ دلم می خواد بهش یادآوری کنم که تو یک دختری ؛ یک دختر مسلمان ایرانی ! شان و شخصیت تو بالاتر از اینه که علاقه مند به این عروسک های رنگی زمینی باشی . دین ما هرگز به تو اجازه نمی ده که فکر و ذکرت پی یک یا چند بازیگر و فوتبالیست نا محرم باشه . این کار حرام است و حتما توی زندگی آینده تو تاثیر بدی خواهد داشت . دلم می خواهد به او بگویم که عاشق سینما و عاشق ورزش بودن فرق دارد با علاقه و دلبستگی به یک بازیگر یا یک فوتبالیست بودن . نوجوانی دوره ای است پرهیاهو و نوجوان یعنی هیجان ؛ یعنی انرژی بهتر است انرژی و هیجاناتمان را صرف چیزهای باارزشتری کنیم .

خدا ما را دوست می دارد ما هم او را دوست داشته باشیم .  

پنج شنبه هشتم 12 1387

( با توجه به اینکه بنده مذکر هستم ، از زبان شما خواهر ماه می نویسم )

خدای مهربان ! تو مهربانی ات را از زمانی به من اثبات کردی که روز آفرینش ، زن بودن را برایم برگزیدی .

فاطمه ای آفریدی تا در تمام طول تاریخ ، من به واسطه او بر خود ببالم .

از تو سپاس گزارم که همه خوبی های دنیا را در وجودم به امانت نهادی . من از روز ازل به دختر بودن خود می بالم.

پرده اول : روزی روزگاری

"... من می توانم بگویم که در زمان این پدر و پسر به بانوان ما بیشتر ظلم شد تا به سایر اقشار . شما شاید اکثرا یادتان نباشد که در زمان رضا شاه با بانوان ما چه کردند . اینها ، چه مصیبت هایی به بار آوردند . بااسم این که می خواهیم ایران را نظیر اروپا مثلا بکنیم ، ایران را متجدد بکنیم ، نصف جمعیت ایران را می خواهیم در جامعه بیاوریم . با بانوان نمی دانید چه کردند ، ... بانوان را الزام کردند به این که در مجالس کذایی که داشتند حاضر بشوند . مردها با زن هایشان ، با دخترهایشان در آن مجلس های فاسد الزام داشتند که حاضر بشوند ..."     امام خمینی ( ره)

شب بود و سرما آزارمان می داد . درتاریکی روزگار ظلم دیدن افق برایمان رویایی بود شیرین . به جهل و نادانی نسبتمان می دادند و موجوداتی بودیم فقط جسم و نه اندیشه و تفکر . ارزش ها و مظاهر واقعی دینمان به غبار نشسته بود و ما بودیم و حکومتی که برای مانبود . ... ناگاه  از دل سرزمینمان ، و نه جایی دورتر ، افقی را دیدیم ، ندایی را شنیدیم و در کلامش گوهرها یافتیم . نیرو و توانمان داد . قدرت و جانمان داد و باور کردیم که هستیم و خواهیم ماند .

از آن زمان بود که پابه پای مردان در صحنه مبارزه حاضر شدیم ، جنگیدیم و جان دادیم . ماجنگیدیم تا بمانیم ، تا ارزش ها جان بگیرند ، تا این باور رشد یابد که زن ایرانی در مسیر کمال و سعادت از پای نمی نشیند ."

ما جنگیدیم تا بمانیم تا بمانند !

... و تو امروز امانتدار گوهری هستی که از پس سال ها رنج و سختی به دست آمده .

پرده دوم : بادبادک های خیالی

هرچند در دنیای حاضر زن را به وسیله هزاران هزار نماد - فقط نماد- بزرگ می دارند و ارزش او را به کمک بادبادک های خیالی بالا می برند و شاید ما و دینمان را متهم می کنند به ایجاد محدودیت علیه زنان ، اما مهم حقیقتی است که در عمق جان و دلمان نفوذ کرده . حقیقتی که می دانیم برای انسانیتمان ارزشمندیم و نه فقط جسم ظاهری . نیرو و توانی که در عمق دلهامان لانه کرده ، عظیم تر و بزرگ تر از نیروهای مادی ای است که - آنها - می نازند بهشان !

آنچه امروز در غرب شاهدش هستیم ، ظلم هایی است که پیش از انقلاب به زن روا می شده و حالا ما و انقلاب ما سی سال جلوتر از همه سرزمین های این کره خاکی هستیم ، به دلیل این که زن هایمان سی سال است که به جایگاه حقیقی شان رسیده اند و ارزش واقعی شان را یافته اند. 

پنج شنبه هشتم 12 1387
بسم الله الرحمن الرحیم
********************

بوی محرم که به مشام می رسد، عالم رنگی دیگر می گیرد. قلبها تندترازهرزمان و محزون ترازهمیشه می تپد و میل به سوگ نشستن مثل خون دررگها می دود و آن وقت، درچشم بر هم زدنی پرچمهای سیاه در گوشه گوشه شهرودیارما به اهتزازدرمی آید و همه جا رنگ ماتم به خود می گیرد.

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست      این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست

هر کجا می گذرم عکس رخش جلوه گر است         هر کجا می نگرم جلوه مستانه اوست

عشق به حسین دلیل نمی خواهد، گویی خاک و گل ما را با محبت او سرشته اند.

هنگامی که به خیل سیاهپوشان عزاداری که زیر خیمه حسین علیه السلام، به سینه زنی، نوحه خوانی و.. مشغولند نگاه می کنی همه را حاضرمی بینی، پیر ، جوان، زن، مرد، دانشجو، کارگر، همه و همه بی آن که رنگ و ریایی در کار باشد سردر پی عاشورا نهاده اند و یا سینه زنان در پی عزاداران روانند تا شبی و یا نیمروزی خود را شریک غم زینب علیها السلام، و عزادار شهیدان کنند.

به یکباره همه رنگها و تعلقها از بین می رود، همه مرامها و مسلکها رنگ می بازد و جای آن همه را نشستن درسوگ سالار کربلا می گیرد. حتی به قدر نوشاندن جرعه ای شربت به رهگذاران و یا عرضه خرده نانی به فقرا. گاه در عجب می مانم که چه شوری در دلهای این مردم است که محرم آنان را از خود بی خود می سازد.

خون عاشورایی بی هیچ تعارف در رگهای مردم این دیار جاریست که با دمیدن خورشید اولین روز محرم دلهاشان به سوگ می نشیند تا در ظهرعاشورا ولوله ای عجیب به پا کنند.

این شور و ولوله پرده بسیاری از پندارها را می درد و عبث بودن بسیاری از اندیشه ها را می نمایاند.

گویی اینان در محرم و عاشورا آب زلالی می یابند که تشنگی درونشان را فرو می نشاند.

سیاهی روزوروزگارشان را می زداید وچون سپری آنان راازابتلائات زمانه و دنیای هراس انگیز پس ازمرگ درامان می دارد.

اینان خود را در پناه حسین علیه السلام، در امان از هر بلا و ابتلاء می یابند.

عاشورا ، از حسین و یارانش نمونه ای پرورده که تا ابد می توان بازو در بازوی آن از جای برخاست.

عاشورا ، شوری می آفریند که راه صد ساله را یک شبه می توان پیمود. نیروی نهفته عشق به حسین علیه السلام، از چنان عظمتی برخوردار است که به مدد آن می توان دریا دریا مردم را به زیر خیمه اهل بیت علیهم السلام کشید.

عاشورا خود حامل فرهنگ سترگی است که جاری شدن در آن می تواند همه صحنه های حیات را مبدل به عاشورای حسینی و یارانش نماید.

 
دسته ها :
جمعه دوازدهم 7 1387
 
به سوی کربلا از شام ویران میهمان آید
صدای واحسینا از زنان و کودکان آید
نمی دانم چرا یا رب سیه پوش است محمل ها
گمانم از اسیری زینب بی خانمان آید
برای دیدن قبرت پدر با دیده گریان
سکینه سر زنان سینه زنان و موکنان آید
رباب خون جگر اشک از فرات دیده می ریزد
به سوی خوابگاه اصغر شیرین زبان آید
پریشان ام کلثوم برادر مرده، باد زاری
برای جستجوی دست عباس جوان آید
عزیزان پیمبر خفته چون گل در کنار هم
پی دیدار گلها بلبل بی آشیان آید
چو اقیانوس آرامی شده دشت بلا اما
شکسته سر ز طوفان حوداث، قهرمان آید
به آه و ناله گوید "کربلایی" یا حسین بنگر
به سویت عابدین با زخم زنجیر گران آید
"نادعلی کربلایی"
دسته ها : مذهبی - شعر
جمعه دوازدهم 7 1387
X